بازی های دارای ساختار و قانونمند عالی هستند، اما بعضی اوقات شما به یک بازی در فضای باز احتیاج دارید و که بتوانید بدون تلاش زیادی بازی کنید که همراه با قوانین و مقررات زیادی نیست و بتواند انرژی و هرج و مرج مورد خواست کودکان را پاسخگو باشد. ساختن یک بازی واقعاً نمادین در خارج یا حتی داخل خانه برای بازی کودکان با سازماندهی حداقلی و بدون تجهیزات ایمنی کمی سخت است و والدین همیشه نگران بازی کودکان در بیرون از خانه هستند. اگرچه بگذارید صادقانه بگوییم، حتی بدترین بازیهای خارج از خانه در طول سالها پالایش شده اند و در حالی که از یک نسل کبود شده به نسل دیگر منتقل می شوند، کم خطر از همیشه هستند و هنوز هم بسیار عالی هستند.
برای قرارگرفتن در این دسته بندی، بازی ها باید به اندازه کافی ساده باشند که در فاصله دو دقیقه ای بتوانند برای یک 5 ساله توضیح داده شوند، در عین حال از ساختار کافی و پیشرفته ای برخوردار هستند که برنده و بازنده را می توان به روشنی ترسیم کرد. آیا قوانین تغییر می کنند؟ مطمئنا. آیا نسخه های بیشماری از این بازی های سرگرم کننده برای بچه ها وجود دارد؟ کاملا. در این مطلب به بیان بازی های ایرانی می پردازیم که محبوبیت زیادی در بین نسل های گذشته کودکان ایرانی دارد و همچنان نیاز تازگی لازم برای مورد استفاده قرار گرفتن بین کودکان امروزی را دارد.
11. بازی وسطی
روش بازی: پس از تقسیم بازیکنان به دو گروه برابر، یکی از گروهها به قید قرعه یا شیر و خط در میانه محوطه بازی قرار میگیرد و گروه دیگر، در دو قسمت، به طرفین عرضی محوطه بازی میروند. با پرتاب توپ بهوسیله یکی از بازیکنان گروه کناری، بازی آغاز میشود. تلاش گروه کناری نشانهرفتن و زدن افراد گروه وسطی زمینه سوختن و اخراج آنان را فراهم کند. گروه میانی هم میکوشد تا با حرکات سریع مانع از اصابت توپ به خود شوند و اگر یار سوختهای داشتهباشند، با گرفتن توپ در هوا که در اصطلاح بُل گفته میشود (که یک امتیاز بهشمار میرود)، او را به بازی برگردانند. اکنون شاید به مرحلهای رسیده باشیم که فقط یک نفر از گروه میانی، در داخل میدان باقیمانده باشد که اگر تا ۱۰ شماره پرتاب نتوانند او را هدفگیری کرده و بزنند، همه یاران سوخته گروهش را احیا کرده، و همگی به میانه میدان باز گشته و بازی ادامه خواهد یافت.
10. گرگم به هوا
روش بازی: نحوه بازی به این صورت است که از بین چند نفر، یک نفر به عنوان گرگ انتخاب میشود و وظیفه او گرفتن بقیه است و بقیه باید از دست او فرار کنند. افراد میتوانند برای در امان بودن از دست گرگ، به مکانی که از سطح زمین ارتفاع بیشتری داشته (حداقل ۲۰ سانتیمتر) رفته و در آنجا استراحت کنند و گرگ در این زمان نمیتواند آنها را بگیرد. هرگاه گرگ کسی را با دست خود بزند، آن شخص گرگ جدید میشود و گرگ قبلی باید از دست او فرار کند و به یک بلندی پناه ببرد. این بازی معمولاً در محیطهای باز انجام میشود و تعداد شرکتکنندگان در آن نامحدود است.
ویژگی مهم: فعالیت بدنی و در عین حال دقت در فرار کردن و قرار گرفتن در یک نقطه خاص.
9. بازی لی لی
روش بازی: ابتدا دو بازیکن به عنوان سرگروه تعیین میشوند و سایر بازیکنان را بهطور مساوی تقسیم میکنند. بعد به قید قرعه (مانند شیر و خط) گروهی داخل زمین بازی قرار میگیرند و گروه دیگر در بیرون زمین به عنوان مهاجم. بازی بدین ترتیب آغاز میشود که به پیشنهاد سرگروه مهاجم، یکی از یاران با یک پا وارد زمین بازی میشود و به صورت لی لی به طرف بازیکنان داخل زمین حمله کرده و با دست آنها را لمس میکند که موجب سوختن و خارج شدن آنها از داخل زمین بازی میشود. البته در این میان فردی که لی لی میرود سعی دارد با سرعت بیشتر و حفظ تعادل، وظیفه اش را انجام دهد و بازیکنان داخل زمین نیز سعی بر این دارند که با فرار کردن، از دسترس حریف مهاجم دور بمانند. حال چنانچه اگر بازیکن مهاجم خسته شده و پای دیگرش را نیز روی زمین بگذارد خواهد سوخت؛ و بایستی نفر دیگری بنا به پیشنهاد سرگروه داخل زمین بیاید و رَوَند بازی را حفظ کند. این بازی تا لی لی رفتن آخرین نفر از گروه مهاجم ادامه مییابد چنانچه اگر توانسته باشند تمام بازیکنان داخل زمین را لمس کنند، در دور بعدی جای دو گروه عوض میشود و آنها داخل زمین قرار میگیرند و گرنه در دور بعدی نیز به عنوان گروه مهاجم بازی خواهند کرد.
هر بُرد یک امتیاز دارد و در آخر بازی، هر کدام از گروهها بتواند امتیازات خود را به حد نصاب برسند برنده بازی اعلام میگردد.
8. بازی زو
روش بازی: ابتدا اعضا یار گیری کرده و دو گروه را تشکیل داده و بعد سنگی را بر داشته ، تر و خشک کرده ؛هر گروهی که انتخاب شد شروع کننده ی بازی می شود .خطی ما بین دو گروه کشیده می شود و هر دو گروه پشت خط می ایستند هر بار یکی از اعضای گروه شروع کننده در حالی که زو را یک نفس می گوید به زمین رقیب می آید تا بتواند دستش را به یکی از اعضای گروه رقیب بزند اگر بتواند دستش را به یکی از افراد گروه رقیب بزند آن شخص سوخته و از دور بازی خارج می شود و قبل از قطع شدن نفس خود را به زمین تیمش برساند اما اگر گروه رقیب بتوانند او را بگیرند تا نفس کم بیاورد و صدای زو قطع شود بازنده شده و از بازی خارج می شود و هر بار یکی از گروهها به میدان حریف می رود و بازی تکرار می شود و در آخر گروهی که تمام افرادش از بازی خارج شده باشد بازنده است و گروه برنده شروع کننده ی بازی بعدی است.
7. بازی شاه و وزیر
روش بازی: در آغاز، یکی از بازیکنها، با قرعهکشی، گرگ میشود. سپس او چشمهایش را میبندد و تا یک شماره (مانند صد یا پنجاه) میشمارد، که به این کار میگویند «چشم گذاشتن». در این میان، بازیکنهای دیگر خود را پنهان میکنند تا گرگ نتواند آنها را ببیند. پس از پایان شمارش، گرگ به دنبال دیگر بازیکنها میرود تا آنها را پیدا کند.
گرگ، اگر بازیکنی را بیابد، باید نام و پنهانگاه او را بلند بگوید تا آن بازیکن از پنهانگاهش بیرون بیاید. اگر نام و پنهانگاه درستی گفته شده باشد، گرگ باید خود را، پیش از بازیکن نامبرده، به جایگاه چشمگذاری برساند و بلند بگوید «سُکسُک» تا آن بازیکن را ببازاند. بازیکن نامبرده میتواند، زودتر از گرگ، خود را به جایگاه چشمگذاری برساند و با گفتن «سُکسُک، همه آزاد»، از باختن خود و بازیکنهای نامبرده و بازاندهٔ پیش از خود جلوگیری کند. اگر نام یا پنهانگاه نامبرده، نادرست باشد، بازیکن نامبرده نباید از پنهانگاهش بیرون بیاید و میتواند دنبالهٔ بازی را انجام دهد.
سرانجامِ بازی میتواند به دو گونه باشد. یک آن که گرگ بتواند همه را بیابد؛ که سپس نخستین بازیکنِ باخته، یا نخستین کسی که «آزاد» نشدهاست، گرگِ دورِ دیگرِ بازی میشود. دیگر آن که آخرین بازیکنِ پیدانشده بتواند با رسیدن به جایگاه چشمگذاری (پیش از گرگ) و گفتنِ «سُکسُک، همه آزاد»، همه را آزاد کند؛ که سپس گرگِ همان دور، گرگِ دورِ دیگر نیز میشود.در ابتدا، روی تکه کاغذهای کوچک و هم شکلی، عبارات شاه، وزیر، دزد و جلاد را مینویسیم. این ۴ نقش، نقشهای اصلی بازی هستند و به همین دلیل است که این بازی حداقل ۴ نفره انجام میشود. در صورتی که تعداد افراد بیشتر باشد، روی کاغذهای مشابهی شغلهای دلخواه دیگری را مینویسیم که این نقشها در بازی کار خاصی انجام نمیدهند. مثل آشپز، نگهبان، دربان و شغلهای دیگری تا به تعداد افراد، کاغذ داشته باشیم. سپس افراد به صورت یک دایره دور هم مینشینند و یکی از افراد، کاغذهای تا کرده را که خوب مخلوط شدهاند، در وسط میریزد. هر شخصی یک کاغذ برمیدارد و آن را باز کرده؛ شغل خود را در آن دور از بازی مشاهده میکند و تا آخر آن دور بازی، کاغذ را در دست خود نگه میدارد.
شخصی که شاه شده، با صدای بلند میگوید: “وزیر من کیست؟” و شخصی که وزیر شده، میگوید: “من هستم”. سپس شاه دستور میدهد که از بین بازیکنان، دزد را پیدا کند. حال وزیر باید از روی حالات چهره و حرکات و رفتار بازیکنان، تشخیص دهد که کدام یک دزد است.
پس از این که وزیر شخصی را به عنوان دزد معرفی کرد، آن شخص اعتراف میکند که دزد است یا انکار میکند و برای رفع اتهام باید کاغذ خود را به وزیر نشان دهد. اگر دزد به درستی تشخیص داده شود، باید مجازات شود و اگر به اشتباه تشخیص داده شود، نشان از بیلیاقتی وزیر است و وزیر باید مجازات شود.
در این مرحله، شاه به جلاد دستور میدهد که شخص مجازات شونده را مجازات کند. مجازات به انتخاب شاه و بسته به سن افراد متفاوت است. مجازاتهای معروف برای رده سنی کودکان، سیبیل آتشی و سیبیل پنبهای هستند. در سیبیل آتشی، جلاد محل سیبیل مجازات شونده (بالای لب) را با ناخنهای انگشت شست خود از وسط به دو طرف کشیده و معمولاً سرخی اثر آن میماند. در سیبیل پنبهای که مجازات سبک تری است، جلاد این کار را با انگشتهای شست (و نه ناخنهای انگشت شست) انجام میدهد که درد کمتری هم دارد و با مجازات شخص خطاکار (دزد یا وزیری که اشتباه کردهاست)، یک دور از بازی پایان مییابد. سپس همه کاغذهای خود را تا کرده و مخلوط میکنند و به وسط میاندازند و دور جدید بازی شروع میشود.
6. بازی الک دولک
روش بازی :بازیکنان به دو گروه تقسیم و به قید قرعه، یکی از گروهها، بازی را شروع میکند، یعنی: چوب کوچک را روی یک چاله کوچک یا وسط دو عدد آجر قرار داده و با سر چوب بزرگ (دسته) که در زیر آن قرار داده، با قدرت به طرف نفرات گروه حریف که در محوطه هستند پرتاب میکند. اگر چوب کوچک در هوا گرفته شود، پرتابکننده اخراج میشود، وگرنه بایستی آن را از روی زمین بردارند و به طرف چاله (یا آجرها) بیندازند؛ و بازیکن دست به دست، با تمرکز حواس، آن را در دست میگرداند تا چوب کوچکی را که به طرف چاله اش میآید، با ضربه دورش سازد، اگر نتواند و فاصله چوب کوچک با چاله کمتر از قد دسته باشد بازیکن سوخته است و اگر توانسته باشد که با ضربه دورش سازد، فاصله را، از چاله با طول دسته میشمارند. یک، دو، سه، …
دوباره ارسال چوب کوچک و دریافت چوب کوچک و شمارش فاصله با دسته تا به حدّ نصاب برسند وگرنه، همه آنها این کار را به نوبت انجام میدهند تا برسند، بدیهی است چنانچه اگر نتوانسته باشند، بازی را به گروه حریف واگذار میکنند. اگر به حدّ نصاب (مثلاً ۵۰) رسیدند، یکی یکی چوب کوچک را با سر دسته به مشابه توپ پینگ پنگ و راکت ضربههای کوچک و یکنواخت (چله) میزنند و میشمارند. بعد هر کدام، به تعداد چله، چوب کوچک را با ضربه سنگین دسته، به طرف جلو میزند و هر چوب کوچکی که در هوا گرفته شود، گیرنده آن را به طرف مبدأ پرتاب میکند، تا این که تمامی نفرات گروه دست به دست به تعداد چلههایش بر چوب کوچک نواخته باشند. طول مسیر (آخرین محلی که چوب کوچک میافتد تا محل چاله)، توسط نفرات گروه حریف یک پس از دیگری، به عنوان جریمه با دویدن طی میشود. بهطوریکه با عبارت (آنا، داشقا، زنبیل، سونبول، او…) شروع شده باشد و صدای (او…) به صورت کشیده تا لحظه نفس کشیدن ادامه یابد. (یعنی هرکجا صدای بازیکنی قطع شد، یکی از دوستان دنباله مسیر را با صدای (او…)) میدود اگر در انجام این موارد موفق شدند، در دور بعدی کنترل بازی را در دست میگیرند و با دسته کار میکنند و اگر نتوانند، باز در وسط محوطه بازی کرده، چوب کوچک را تعقیب میکنند.
5. بازی عمو زنجیرباف
روش بازی: ابتدا دو نفر که از لحاظ جسمانی و قد و وزن یکسان و قدری از بقیه بچهها بزرگتر باشند انتخاب میشوند. یکی از آندو به عنوان سرگروه و دیگری نقش عمو زنجیرباف را دارد. این دو بازیکن به دو سر رشته و زنجیری که سایر بازیکنان با قلاب کردن دستها با یکدیگر درست کردهاند پیوسته و کمانی دایرهوار تشکیل میدهند. سرگروه، عمو زنجیرباف را مورد خطاب قرار داده و سؤال و جوابهایی را به صورت شعر با عمو زنجیرباف رد و بدل میکنند. که جمع به او پاسخ میدهد تا یک دور بازی را با نوایی واحد به پایان برسد. سپس رهبر برای آزمایش استحکام زنجیر از شرکت کنندگان میخواهد تا هر کدام، بازیکن کناری خود را با فشار به سمت خود بکشند تا اینکه زنجیر از یک جایی پاره شود. در پایان به عنوان جریمه، دو بازیکنی را که دستهایشان از هم باز شده تنبیه میشوند.
شعر بازی عمو زنجیرباف
– عمو زنجیر باف؟ بعله
– زنجیر منو بافتی؟ بعله
– پشت کوه انداختی؟ بعله
– بابا اومده
چی چی آورده؟
– نخود و کشمش
با صدای چی؟
– با صدای سگ
واق واق واق واق
4. بازی هفت سنگ
روش بازی: افراد به دو گروه مساوی تقسیم شده و هر کدام یکی از بازیکنان خود را به عنوان سردسته و رهبر برمی گزینند. یک گروه در فاصله ی معینی از محل هفت سنگ، که روی هم چیده شده اند قرار می گیرند تا به نوبت با توپ تنیس سنگها را مورد هدف قرار داده و بزنند.
گروه دوم نیز در پشت هفت سنگ، منتظر نتیجه اند تا هرگاه توپ پرتاب شده توسط گروه اول به هفت سنگ برخورد نکرد، فوراً جایشان را با آن گروه عوض کنند. ولی اگر برخورد کرد و آرایش آنها را برهم زد، توپ را بردارند و با پاسکاری و هدف گیری سعی کنند نفرات گروه اول را با توپ بزنند که اگر اصابت کند، از دور بازی اخراج می شود.
و همچنین نفرات گروه اول در هر فرصتی که به دست آورند به سراغ سنگها می روند تا انها را روی هم بچینند و یک امتیاز بگیرند و مشخص است که برای انجام چنین کاری، یکی از دوستان بایستی خود را به خطر انداخته و یارش را در مقابل ضربات توپ پوشش دهد و چنانچه اگر باز هم مورد ضرب توپ قرار گرفت و از بازی اخراج شد، دیگری کار را به اتمام می رساند ولی اگر دیگر بازیکنی نمانده باشد، بازی تمام و در دور بعدی جای و نقش گروه ها عوض می شود. در پایان، گروهی که زودتر 7 امتیاز را کسب نماید برنده است.
3. بازی گل یا پوچ
روش بازی: افراد به دو گروه مساوی تقسیم میشوند. دو سرگروه شرایط بازی را از قبیل حد نصاب امتیاز و تعداد امتیازات، امتیاز درست حدس زدن و گرفتن گل را، مطرح میکنند. (بهطور مثال درست حدس زدن و گرفتن گل ۲ امتیاز و حد نصاب برندهشدن هم ۲۱ باشد) برای شروع یکی از سرگروهها دکمه یا ساچمهای کوچک که در بازی (گل) نامیده میشود را برداشته و به سرگروه دیگر پیشنهاد میکند که گل را در مقابل چند امتیاز میخواهی (یعنی گل را میفروشد). بنا بر معامله دو سرگروه در نهایت یکی از گروهها، در شروع بازی چند امتیاز دارد و گروه دیگر گل را دارد و میتواند با آن امتیاز بگیرد. سرگروه صاحب گل، ابتدا باید گل را به گروه مقابل نشان دهد و سپس آن را بهطور پنهانی به یکی از دستها میسپارد، سپس همه مشت گره کردهٔ خود را در مقابل دید گروه مقابل قرار میدهند. نفرات گروه دوم با کنجکاوی و دقت و هوشیاری از حرکت دست سرگروه و نفرات، نگاهها و حالت چهرهها حدس میزنند و به سرگروه میگویند، سرگروه بنا بر حدس خود و یاران، دستهای مشکوک را کنار گذاشته و بقیه را یکی یکی با گفتن واژه (پوچ یا خالی) کنار میگذارد و به این ترتیب به گل نزدیک تر میشوند، چنانچه درست حدس زده و گل را پیدا کنند به همراه کسب امتیاز صاحب گل شده و در دور بعدی، آنها گل را مخفی خواهندکرد و چنانچه نتوانند، باز گروه مقابل با کسب امتیاز گل را پیش خود نگهداشته و میان دستها پخش خواهند کرد.
در ابتدای بازی اگر حدس قوی باشد که به یقین مبدل میشود، سرگروه میتواند با یکسره گرفتن گل ۵ امتیاز بگیرد (بنا به قراردادی که دارند) در خاتمه برنده بازی، گروهی است که تعداد امتیازاتش زودتر به ۲۱ برسد.
2. بازی کلاغ پر
روش بازی: یک بزرگتر که نقش اوستا را به عهده میگیرد، بچهها را دور خود جمع میکند. بعد انگشت نشانه خود را روی زمین میگذارد . بچهها هم مثل او انگشت نشانه خود را روی زمین میگذارند.آن وقت اوستا همزمان با بلند کردن انگشت خود میگوید «کلاغ پر». بچهها هم انگشتان خود را بلند میکنند و با هم میگویند «کلاغ پر». بازی همینطور ادامه پیدا میکند و هر بار اوستا نام پرندهای را میبرد. اما بعضی وقتها هم برای اینکه حواس و دقت بچهها را امتحان کند، شیء یا حیوانی را که پرنده نیست ، نام میبرد، مثلاً میگوید «میز پر». اگر بچهها حواسشان جمع باشد با هم میگویند «میز که پر ندارد»، ولی آن عده از بچهها که متوجه نشدند و دست خود را بلند کردند، بازنده میشوند و از بازی بیرون میروند. اوستا بازی را با بقیه ادامه میدهد تا یک نفر برنده شود.
1. بازی قایم موشک (قایم باشک)
روش بازی: در آغاز، یکی از بازیکنها، با قرعهکشی، گرگ میشود. سپس او چشمهایش را میبندد و تا یک شماره (مانند صد یا پنجاه) میشمارد، که به این کار میگویند «چشم گذاشتن». در این میان، بازیکنهای دیگر خود را پنهان میکنند تا گرگ نتواند آنها را ببیند. پس از پایان شمارش، گرگ به دنبال دیگر بازیکنها میرود تا آنها را پیدا کند. گرگ، اگر بازیکنی را بیابد، باید نام و پنهانگاه او را بلند بگوید تا آن بازیکن از پنهانگاهش بیرون بیاید. اگر نام و پنهانگاه درستی گفته شده باشد، گرگ باید خود را، پیش از بازیکن نامبرده، به جایگاه چشمگذاری برساند و بلند بگوید «سُکسُک» تا آن بازیکن را ببازاند. بازیکن نامبرده میتواند، زودتر از گرگ، خود را به جایگاه چشمگذاری برساند و با گفتن «سُکسُک، همه آزاد»، از باختن خود و بازیکنهای نامبرده و بازانده پیش از خود جلوگیری کند. اگر نام یا پنهانگاه نامبرده، نادرست باشد، بازیکن نامبرده نباید از پنهانگاهش بیرون بیاید و میتواند دنباله بازی را انجام دهد.
سرانجامِ بازی میتواند به دو گونه باشد. یک آن که گرگ بتواند همه را بیابد؛ که سپس نخستین بازیکنِ باخته، یا نخستین کسی که «آزاد» نشدهاست، گرگِ دورِ دیگرِ بازی میشود. دیگر آن که آخرین بازیکنِ پیدانشده بتواند با رسیدن به جایگاه چشمگذاری (پیش از گرگ) و گفتنِ «سُکسُک، همه آزاد»، همه را آزاد کند؛ که سپس گرگِ همان دور، گرگِ دورِ دیگر نیز میشود.
دیدگاهتان را بنویسید